داستان خیییلی قشنگ

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی CD فروشی کار میکرد.اما به دختر در مورد عشقش
هیچی نگفته بود.هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک CD میخرید،فقط بخاطر صحبت کردن با اون دختر...
بعد از یک ماه پسرک مرد،وقتی دخترک به خونه ی اون رفت و ازش خبر گرفت،مادر پسرک گفت که او
مرده و اون رو به اتاق پسر برد...
دختر که دید تمام CDها باز نشده،گریه کرد و گریه کرد تا مرد...
میدونی چرا گریه میکرد؟چون تمامی نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه CD میگذاشت و به پسرک میداد...
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2